جزئیات سوزاندن جسد ستایش ۶ ساله
جزئیات سوزاندن جسد ستایش ۶ ساله
ایده سوزاندن جسد با اسید از کجا به ذهن قاتل ستایش کوچولو رسیده بود؟
در این فیلم، یک معلم شیمی معمولی و سربهراه، به یکباره در سالهای پایانی خدمت، در اندیشۀ پولدارشدن و خطرکردن میافتد با اینکه به سرطان دچار شده، با کمک یکی از شاگردان شرّ خود، یک کارگاه تولید “متآمفتامین” راهاندازی میکند و تا پایان فیلم، جنازههایی که روی دستش مانده را بدون گذاشتن هیچ رد و نشانی، کاملاً در اسید حل میکند. شاید برخی کسانی که از خود پرسیدهاند “این ایده چگونه به ذهن یک نوجوان ۱۷ ساله رسیده؟” پاسخ خود را گرفته باشند، پاسخ روشن است، با دیدن این فیلم یا فیلمهایی از این دست، فیلمهایی که مناسب سن و سال یک کودک یا نوجوان نیست و بدبختانه، در کشور ما هم چندان برای خانوادهها مهم و حساسیتبرانگیز نیست که کودکان و نوجوانانشان؛ پای به پای آنها، هر فیلمی را به تماشا بنشینند.تکنولوژیهای نو بسیار سودمند هستند اما شوربختانه بخاطر کمبود آگاهی و آگاهیرسانی، فرهنگ ما و بسیاری دیگر از کشورهای جهان سوم، همگام، همآهنگ و همسو با فناوریهای روز، رشد و پیشرفت نمیکند همانند همین رویداد تلخ، در کوتاهمدت، واکنشهای تندی نشان داده میشود مردم و مسئولین به تکاپو میافتند دیری نمیگذرد که جنایتکار را به خاطر آرامکردن جامعه در کوتاهترین زمان، به طناب دار میسپارند اما ریشهیابی و کالبدشکافی فاجعه، راهکارهای ریشهکنسازی، پیشگیری یا کاهش بازرخداد آن و ارائه آموزش به خانوادهها به بوتۀ فراموشی سپرده میشود و مشکل همچنان پایدار و بردوام میماند چند سال، چند ماه و شاید حتی چند روز دیگر، ستایش دیگری به قربانگاه دیگری کشانده میشود و دوباره، روز از نو روزی از نو.
خانوادههای ایرانی باید روی فرزندان خود حساسیت بیشتری نشان دهند مراقب باشند که کودکان و نوجوانشان چه فیلمها و عکسهایی میبینند با چه کسانی نشست و برخاست میکنند؛ یک فیلم یا عکس سکسی، یک فیلم با خشونت بالا، میتواند یک نوجوان را برای همیشه به بیراهه بکشاند سالها پیش، دیدن هر فیلم و عکسی در خانه و مدرسه، کوچه و خیابان و نشست و برخاستهای دورهمیهای کودکان و نوجوانان ممکن نبود اما امروز، با وجود تلفنهای پیشرفته، هر کودک و نوجوانی با هر سن و سالی میتواند در هر جایی بینندۀ هر فیلمی باشد.
چند سال پیش برای یک مأموریت گمرکی چند هفتهای به بندر ماهشهر رفته بودم و از آنجا که اینترنت هتل مشکل داشت ناچار بودم هر روز به یکی از کافینتهای شهر بروم و نامهنگاریها و ایمیلهای کاری را پاسخ دهم فایلی که همکارم به ایمیلم فرستاده بود را دونلود کردم هنگامی که وارد فولدر دونلود سیستم شدم با صدها عکس و فیلم پورن روبرو شدم با خودم گفتم: “عجب آدمهای بیملاحظهای؛ فیلم +۱۸ دونلود میکنند چرا از روی سیستم پاک نمیکنند؟”
پشت سیستم روبرویی چند نوجوان سبزهروی رنگپریده سرگرم بازی کامپیوتری بودند نمیدانم چرا آن خانم مسئول کافینت، نرمافزار فریز روی سیتم نصب نکرده بود که این فیلم و عکسهای وحشتناک و دیگر فایلهای شخصی هر کاربری، خودبخود پاک بشوند و خدای ناکرده، در دسترس کاربرانی همچون آن چند نوجوان قرار نگیرد. روزهای بعد هم همان چند نوجوان رنگپریده همانجا سرگرم بازی بودند. یک روز، همۀ سیستمها پر بود و با اشارۀ مسئول کافینت، در سیستم کناری آن چند پسرک نشستم از همان لحظۀ اول متوجه پچپچها و نگاههای هر از گاهی و نگران آنها شدم هر چند لحظه یکبار یکی از این نوجوانهای ۱۲-۱۳ ساله، با آن چشمان گودافتاده، نگاه نگرانش را به سوی من میگرداند تا اینکه ناگهان، یکی از پسرها با صدایی بلندتر از همیشه گفت: “اه وولگ … رو ببین؟!”.
خلاصه، تازه من دوزاریم افتاد که اینجا پاتوق خوشگذرانی این چند نوجوان کنجکاو است، نوجوانهایی که بخاطر ناآگاهی و کمتوجهی پدر و مادرهای معمولاً تهیدست و گرفتار این شهر، کمبود تفریح و … از همین سن و سال پایین، از لحاظ جنسی فعال شدهاند و بخاطر بدی خوراک و از دستدادن بنیه جسمی، آنهم در سن رشد، بسیار رنگ و رو پریده، و تکیده نشان شدهاند راستش را بخواهید خیلی دلم به حالشان سوخت و از سویی به عنوان یک بیگانه و غریب، کاری از دستم ساخته نبود.
هرگز به عنوان مجرم و بدکاره نمیتوانستم به آنها بنگرم چرا که آنها قربانی بودند قربانی فقر، کمتوجهی و ناآگاهی، همین چند نوجوان به بلوغ اندیشه و تَن نرسیده، در کمین و جویای فرصتی برای عملیکردن آموختههای خود، در نخستین فرصت و به هر قیمتی خواهند بود و آن فرصت، میتواند قربانگاه ستایش و نوجوان دیگری در هر گوشه جهان باشد.
منبع:میدیا